بیست می شوم!
پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۰۶:۵۳ ب.ظ
20 سال پیش. امروز موقع اذان ظهر. اولین برف سال. یه نوزاد زمستونی. پاک پاک...
همیشه این موقع که میشه، ذهنم میره به زمان قبل از خلقتم. به اینکه من ملک بودم و فردوس برین جایم بود...
خدایا میدونم برام هدیه های خیلی خوبی کنار گذاشتی که منتظرم تا به دستم برسه.
اما یه چیزی ازت میخوام که امیدوارم همین امروز توی وجودم قرار بدی!
یه روح عاشق خدایا. یه روح ابریشمی با عطر یاس و پر از شبنم محبتت. یه روح حاصلخیز پر از بذرهای آماده ی روییدن. یه روح پر شور. یه روح پربار...
امروز بیست میشم خدایا. میشه نمره ی زندگی ام رو هم سطر امروزم کنی؟ میشه بیست بشم؟
+ مهربونم، دیشب اولین هدیه ی تولدم رو از تو گرفتم. اون هم شنیدن صدای قشنگت بود. وجودت بهم آرامش میده. همیـــــــشه باش ستاره ی من.
- ۹۱/۱۰/۱۴
همین نیامدن کربــــــلایمان کافیست.