گاهی وقتا آدم حس میکنه دنیاش یه جای دیگست و یه حس غریبی داره. گاهی وقتا قطره هایی از این حس روی کاغذی چکه میکنه و اسمش میشه شعر!
چند چکه از احساس من تقدیم به شما!
گاهی وقتا آدم حس میکنه دنیاش یه جای دیگست و یه حس غریبی داره. گاهی وقتا قطره هایی از این حس روی کاغذی چکه میکنه و اسمش میشه شعر!
چند چکه از احساس من تقدیم به شما!
امروز از آن روزهایی است که حس میکنم کسی مرا از دور صدا میزند...
این، اولین جمله ی فیلم «وزنه های بی وزن» بود که از دید من یه فیلم کاملا متفاوت و تاثیرگذار بود. دیالوگهایی که «علی» (شخصیت اول فیلم) داشت قابل تامل و پرمغز بود.
میگفت:
انگار فکر کردن فایده ای ندارد. باید نظر کرد. علی(ع) به وجود مطلق نگاه میکرد. نگاه مطلق به وجود مطلق! وزنه ها را به دوش خدا می انداخت و خود به جلو قدم بر میداشت.
و من حس میکنم:
گاهی وقتها دستی می آید و لِگوی یکنواخت ذهنت را به هم میریزد. یک شکل جدید میسازد و میرود. شکل جدید شاید زیباتر از شکل قبلیت باشد که اگر اینطور شد، چند روزی زندگیت رنگ و بویی تازه میگیرد. به تناسب آن شکل تازه! و بعد بستگی به خودت دارد که ذهنت را چقدر زیبا نگه داری و با تکه های لِگو، شکل نامربوط نسازی.
«علی» روحی تازه به ذهنم داد. گوشه ی ذهنم عطر تازگی دارد...
مجید شیخانصاری «وزنههای بی وزن» را در تورنتو کانادا کارگردانی کرده و فیلمنامه آن را مهدی علیمیرزایی نوشته است. محور کلی فیلم بر مبنای تأثیر شخصیت حضرت علی(ع) است، که تحولات روحی دو جوان مقیم تورنتو را روایت می کند که روز تولد حضرت علی(ع) در دیدگاهها و روابطشان تغییرات اساسی و بنیادینی ایجاد میشود.اکثر عوامل این فیلم تلویزیونی از بین ساکنین تورنتو انتخاب شدهاند که از آن جمله می توان به وحید رهبانی، پویان طباطبایی، جین مکلوچین، بهناز رهبر و... اشاره کرد در این فیلم بازی می کنند.
«وزنههای بیوزن» زندگی پسری به نام علی (وحید رهبانی) را روایت می کند که در کانادا تحصیل می کند. دوست او، همایون (پویان طباطبایی) از او می خواهد که در روز تولد حضرت علی ، برای جمعی سخنرانی کند. در این روز علی به دلیل اتفاقاتی که برایش رخ میدهد، احساس میکند باید روح خود را از زیر بار وزنهای که مدتهاست آن را تحمل میکند، رها سازد. کمک و همراهی همایون باعث می شود تا علی از مشکلی که مدتها از آن رنج می برد، خلاص شود و به زندگی عادی برگردد.
زیرنویس: پیشنهاد میکنم اگر امکانش رو داریدحتما این فیلم رو ببینید. شاید ذهن شما هم عطر تازگی گرفت!
در تاویل «کهیعص» از حضرت بقیه الله الاعظم(عج) سوال شد؛ ایشان در پاسخ فرمودند:
«کهیعص» یعنی: «کاف» اسم کربلا، «ها» هلاک دشمن عترت پیغمبر(ص)، «یا» یزید پلید ظالم به حسین(ع)، «عین» عطش آن حضرت و «صاد» صبر آن بزرگوار است.
بحارالانوار،علامه مجلسی،ج13،ص834،باب24
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام...
محمد علی بهمنی
اینهمه مجلس عزا برپا میشه اما آدم دلش می سوزه وقتی میبینه انگشت شمار، مجالسی هستند که در اونها حرفی از جریان به شهادت رسیدن حضرت زهرای اطهر(س) گفته بشه.
مادرمون انقدر غریبه که خیلی ها هنوز نمی دونن کدوم نمک نشناسی دست روی بانوی دو عالم بلند کرده.
کسی که مقابل نور خدا، بهانه ی خلقت و بانوی دو عالم می ایسته، میتونه کمتر از شیطان باشه؟
شیطان هر چقدر هم که رذل باش، حرمت اهل بیت رو حفظ میکنه، اما اون ملعون...
در ادامه جریان اولیه ی شهادت حضرت (س) رو از یکی از معتبرترین کتابهای شیعه براتون نقل میکنم.فکر میکنم برای شما هم که شیعه و محب حضرت زهرا هستید، این مطلب جدید باشه!
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی به زهرا در میان کوچه ها
گردنت را می شکست آنجا، اگر عباس بود
باز می بارد باران
باز هم می گویند :
شیشه ی پنجره را باران شست ...
چه کسی می داند که دلم شسته شدن می خواهد؟!
هوس رفتن زیر باران...
هوس خیس شدن در باران ...
هوس پاک شدن با باران ...
دل من در پی تو هست روان .
دل من باز تورا می خواهد...
دل من یاد تورا میخواهد ...
دل من شسته شدن می خواهد...
دل من رستن ازاین دام جهان می خواهد .
من چنین می خواهم :
که سکوتم لبریز از شبنم باران باشد ...
در ساحل زندگی قدم میزدم. همه جا دو رد پا دیدم،
جای پای من و خدا!
به سخت ترین لحظه ها که رسیدم فقط یک جای پا دیدم.
گفتم: خدایا مرا در سخت ترین لحظه ها رها کردی؟
ندا آمد: تو را در سخت ترین لحظه ها به دوش کشیدم!
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم گفتا که علی نور بود سایه ندارد
دلت را خانه ی ما کن، مُصفّا کردنش با من
به ما درد خود افشا کن، مداوا کردنش با من
بیاور قطره ی اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره ی اخلاص، دریا کردنش با من
به ما گو حاجت خود را، اجابت می کنم آنی
طلب کن هر چه میخواهی، مهیّا کردنش با من
بیا قبل ازوقوع مرگ، روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را جمع، مِنها کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل، کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من