...نـــازح...

«السلام علی النازحین عن الأوطان»

...نـــازح...

«السلام علی النازحین عن الأوطان»

مشخصات بلاگ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۹ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است


بانو ی سه ساله ام، کمی صبر کن

هنوز زود است که مانند مادر، دیوار عصای راه رفتنتان باشد...

بابا جانم

از شرح رنج بعد تو همین بس بود

دیوار میکند کمکم راه میــروم.....

بابا نمیدانی

آن نامردهای شام، چه مردانه میزنند....

ای وای رقیـــه

رقیه جان ببین

شامیان با چه عجله ای می آیند

انگار "سر" آورده اند.....

ای وای رقیــــه

ای وای کجایی عموی دلاورمـــــــ...

  • فاطمه سادات زارعی
به دلش مانده بود
روزی دست مادر آب دهد
مادر می گفت"آب"
حسن و زینب از جا می پریدند
تا مبادا حسین...
آخرین بار که برای مادر آب برده بود
نفس زهرا بالا نیامده بود از گریه...

  • فاطمه سادات زارعی
تلنگر میزنی

اتمام حجت میکنی

ما چه میکنیم؟!

یکی از علمای اهل سنت در کتاب معتبرش(مقتل خوارزمی) آورده که امام حسین(ع) بعد از اینکه تیر به سینه ی مبارکشان اصابت میکند، خون خود را به سمت آسمان پرتاب کرده و فرمودند:

خدایا تو شاهد باش که فلانی و فلانی(ابوبکر و عمر) مرا کشتند...

مقتل الحسین، خوارزمی، ج2، ص24

خدایا بخواه که بیدار شویم...

اللهم العن قتلة الحسین علیه السلام

  • فاطمه سادات زارعی
إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَ‌تْ

خورشید روی قلّه ی نی آشکار شد

وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَ‌تْ

ستاره ها نیز.

و کوچکترین ستاره، سر شیرخوار شد


وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَ‌تْ

هشتاد و چهار خسته به هم، هم قطار شد

زیباترین ستاره ی دنباله دار شد

وَإِذَا الْعِشَارُ‌ عُطِّلَتْ

ناموس حق به ناقه ی عریان سوار شد...

وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَ‌تْ

و در محشر است که

قاتلان حسین می آیند

آن وحشی صفتان پست تر از وحوش

نمیدانم چگونه میخواهند جواب مادرت، زهرا(س) را بدهند حسین جان

...

وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ

...و مـ ـادر می آید

با دو قنداقه ی پر خون در آغوش

یکی مـ حـ سـ ن

یکی عـ لـ ـی اصـ ـغـ ـر

می آید تا بپرسد

...

بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ

به چه حقی پسرم را کشتید نامردها

به چه حقی؟؟؟

گناهش چه بود؟؟؟؟؟

و جوابی که نیست

جز کینه ی علی(ع)...

یا زهرا(س)...


+آیات ابتدایی سوره ی تکویر

+قسمتی از شعر نون و القلم (دانلود با صدای محمود کریمی)

+جبل در روایات تعبیر به مومنین شده است.


  • فاطمه سادات زارعی
اگر دستت را بستند بگو یا علی...
اگر بر صورتت سیلی زدند بگو یا زهرا...
اگر غریب شدی بگو یا حسن مجتبی...
اگر مظلوم بودی بگو یا حسین...
اما اگر هم دستت را بستند، هم سیلی زدند، هم غریب بودی و هم مظلوم!...

بگو یا زینب...
امان از دل زینب...
  • فاطمه سادات زارعی

فَالْوَیْلُ لِلْعُصاةِ الْفُسّاقِ، لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِک َ الاِْسْلامَ...

ای وااااااااااااای بر آن سرکشان فاسق

آنها با کشتن تو، اسلام را کشتند...


امروز،

از قتلگاه تو،

هیچ کس دست خالی برنگشت...

امروز،

اول ماه غروب کرد

بعد خورشید...

امروز،

امان از دل زینبــــــــــــ...



گفتند نیست از شب یلدا درازتر

پیداست اینکه شام غریبان، ندیده اند...
  • فاطمه سادات زارعی
کوتاه کن کلام... بماند بقیّه اش
مرده است احترام... بماند بقیّه اش

از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام... بماند بقیّه اش

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام... بماند بقیّه اش

شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ¬ها تمام... بماند بقیّه اش

گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام...؟ بماند بقیّه اش

پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیّه اش

راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام....بماند بقیّه اش

رو کرد در مدینه که یا ایّهاالرّسول
یافاطمه! سلام... بماند بقیّه اش

از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدّوام... بماند بقیّه اش

سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام بماند بقیّه اش

بر خاک خفته ای و مرا می¬برد عدو
من می¬روم به شام... بماند بقیّه اش

دلواپسم برای سرت روی نیزه ها
از سنگ پشت بام... بماند بقیّه اش

دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام... بماند بقیّه اش

حالا قرار هست کجاها رود سرش؟
از کوفه تا به شام... بماند بقیّه اش

تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام ... بماند بقیّه اش

قصّه به "سر" رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام... بماند بقیّه اش

 
محمّد رسولی
  • فاطمه سادات زارعی
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

         مکن ای صبح طلوع

                      مکن ای صبح طلـ ـ ـوع...

  • فاطمه سادات زارعی


عباس(ع) اقامه ی نماز عشق کرد.

به رکوع رفت. رفت تا آب بیاورد برای دردانه های برادر.

و چون از رکوع برخاست، عمود آهنین بر فرق مبارکش نشست و این، قیام بعد از رکوع بود.

و سجود نمازش آن هنگام بود که از اسب به زمین افتاد...

و چون بر زمین افتاد، سر بر دامن فاطمه(س) نهاد...

آنوقت بود که نماز عباس(ع) کامل شد.

سبحان ربی الاعلی و بحمده...

کـربـلا مقتـل نشـد مـحـراب شـد

جـانـمـاز و قبـله ی اصـحـاب شـد

چون که کودک سن تکلیفش نبود

پـس قنـوت حضـرت اربـاب شد...



+مراسم عزاداری شب پنجم محرم به زبان ایتالیایی در مرکز شیعیان امام مهدی(عج)، رم، ایتالیا

  • فاطمه سادات زارعی