...نـــازح...

«السلام علی النازحین عن الأوطان»

...نـــازح...

«السلام علی النازحین عن الأوطان»

مشخصات بلاگ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است


گاهی گمان نمی کنی ولی می شـــود

گاهی نمی شود که نمــی شــــــــــــود

                                                              گاهی هزار دور دعا بـی اجابت اســـت

                                                              گاهی نگفته قرعه به نام تو می شـــود

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیســـت

گاهی تمام شهر گدای تو می شـــــــود ...

 وَ عَـسے اَטּ تکرَهوا شَےءً و هوَ خَیرُ لَّکم     شاید چیزی را دوست نداشته باشید و در آن خیر شما باشد

  و عَسے اَטּ تُحِبّوا شےءً و هُوَ شرُّ لَّکُم               شاید چیزی را دوست بدارید و شر شما در آن باشد

       والله یعلمُ و انتم لا تَعلَموטּ                                   خدا می‌داند و شما نمی دانید...        

                                                  «سوره بقره آیه 216»



+ چه سنگین است پای غمت بر پایه های ناتوان ایمانم.

آسمان عشقت کجا و نردبام فرسوده ی من کجا؟ آرزوی دوری است...

یا صادق آل عبا...

بقیع چه حال غریبی دارد امشب...

واویلا یابن الزهرا...

                              واویلا...

                                             

  • فاطمه سادات زارعی

یادت هست؟ آنروز که همه جمع بودیم دور هم. آدم و حوا بودند و همه ی اهل و عیالشان تا به آخر.چه سخنهای شیرینی داشتیم با خدایمان. او میگفت: « بنده های من، آیا من خدایتان هستم؟» گفتیم معلوم است که شمایی خدای رحیممان.

تقریبا همه بلی گفتیم در جواب خدا. و چه خوش بودیم ازین همدلی.

یادش بخیر وقتی که خداوند پرسید:« قبول دارید که محمد است پیامبرتان؟» گفتیم چه کسی بهتر از ایشان برای نبوتت مهربانا. عده ی کثیری بودیم که قالوا بلی شامل حالمان میشد.

خرسندی موج میزد در چشمهایمان. 

به سوال بعد که رسید، غربت در عالم متولد شد. انگشت شمار شدیم. یادتان که می آید؟ مولا از همان ابتدای خلقت غریب بودند...

خداوند پرسید از ما: «آیا ولایت امیر المومنین را میپذیرید؟» سرها بالا نمیامد و همه در فکر انکار بودند.

الا نفرُ قلیل و هم اقلُّ قلیل و هم أصحاب الیمین...

و عهد چهارم که مهربان خدایمان، از ولایت ائمه سوال پرسید و دستچین کرد، بنده های عزیزش را.

کمی فکر کن. یادت می آید که فقط ما نبودیم؟ کل خلقت بودند. از گیاه و حیوان گرفته، تا دانه و سنگ...

گفتم سنگ. چه خاطرات زیبایی تداعی میشود برایم.

  یاد روایتی افتادم از سرورمان حضرت صادق. عده ای پرسیدند از ایشان که آقا جان عقیق چه فوایدی دارد که اینهمه توصیه میکنیدش به ما؟

حضرتمان فرمودند: شما را از بلا دور میدارد و رزق و برکت می آورد برایتان...

گفتند: آخر چرا؟ فرقش با سنگهای دیگر چیست مولا جان؟

فرمودند: لانه اول حجر شهد بالله بربوبیته و برسوله بنبوته و بامیرالمومنین بولایه و بالائمه باالامامه...

عقیق اولین سنگی بود که این چهار عهد را قبول کرد!

عقیق هم عاشق میشود...

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست

که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

من هماندم که وضو ساختم از چشمه ی عشق

چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست...

یادت هست؟ این چهار عهد را میگویم؟ بلی گفتنمان را.

من که یادم نیست هرچه عمیق میشوم باز هم خاطرم یاری نمیکند.

تو اگر یادت هست، یاد من هم باش. یادم بیاور بلی بگویم و چهار تکبیر را با تمام جان، فریاد بزنم.

از سنگ که نباید کمتر باشم...

خدایا دلم را عقیقی کن...

به رنگ عقیق سرخ عشق...



+ ابجد یمین برابر است با 110!

گویی علی موج میزند در عالم...

+ وقتی یک جرعه از بهشت نوشیده باشی، اونوقته که حاضری همه ی دنیا رو بدی برای داشتنش. تازه برگشتم اما، آقا عجیب دلم گرفته برایتان...خیلی به یادتون بودم. ایشالله روزی همه بشه. به زودی و با معرفت...

+ باز هم اینجا عطر و طعم تازگی گرفت از برکت حضور دوستی از عزیزترین عزیزانم. بودنت مایه ی دلگرمی است مهربانم. همیشه باش سمیرای من...

++ شدیم مثل فنر! تا میایم برسیم جای خودمون، باز برمیگردیم یه طرفی برای سفر! چند روزی هست که اومدم زادگاه مادری. وقتی برگشتم در مورد اینجا حتما مینویسم براتون.

عذر خواهی میکنم که نشد توی این مدت به دوستان سر بزنم و الطافشون رو جبران کنم.

خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی

خوشا اگر نه رها زیستن، مردن به رهایی

آه این پرنده در این قفس تنگ نمی خواند...

  • فاطمه سادات زارعی