به سکوت
لبخند میزنم
او هم به من
کم کم
به زندگی در کنار هم
عادت کرده ایم...
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد...
کاش تا جمعه ی بعد در خانه ی دلم ظهور کنی آقا جان؛ ظهور تو در دل است که معنا می یابد. تو از جنس نوری و چشمان من یارای دیدن روشنایی ات را ندارند. ظهور کن در دلم که چشم دلم منتظر توست...