روزت مبارک بهترین معلم من
امشب دلم را راهی ترمینال کردم! سوار اتوبوسی به مقصد تو. با اتوبوس می آیم تا از لحظه لحظه ی انتظارم برای رسیدن به تو لذت ببرم!
بیابانها را نگاه میکنم در دل شب. جاده ها را قطره قطره سر میکشم. چه حس زیباییست آمدن به مقصد تو.
شب چه بی تاب است برای دمیدن سپیده و دوباره دیدن رویت. دل من هم بی تاب شده. انتظار شیرینی است...
میخواهم روز معلم کنارت باشم. معلم اولین و
آخرین من. معلم روزهای سختم. چه جانانه درس زندگی را به من آموختی. و من چه
شاگرد بازیگوشی بودم برایت...
و تو به من آموختی دوست داشتن را... تا دوستت بدارم. تا رویایی بارانی داشته باشم از جنس تو...
امشب دلم هوایی شده است. چه هوایی خوشتر از هوای حضورت؟ که بقیه هرچه هست هوا نیست. وجود تویی و زندگی در تو خلاصه میشود.
معلم مهربانم، در رویای بارانیم خاک پایت را میبوسم. امشب از هوای تو تازه شدم. امشب از وجودت طراوت گرفتم. بوسه ای از خاک پایت، دلم را راهی بهشت کرد...
روزت مبارک بهترین معلمم...
روزت مبارک آقای من، بهانه ی زندگی. روزت مبارک...
دل نوشت: چند وقتیست که با دو فرشته در قالب معلم آشنا شدم که هرکدام دنیایی از عشق به من آموختند. میگویم تا بدانید چقدر وجودتان برایم مایه ی امید و آرامش است...
سمـیــــــــرا و تـــارای عــزیـــزم، روزتــان مبارکـــــــــــــــــــــــــــ
- ۹۱/۰۲/۱۲
رویای باران که می رسد کوچه ها غرق سکوت میشود
ودر امتداد ترانه هایی که همیشه کودکانه باران را مانده اند نسیم خاطره اش
سایه گستر میشود.